زمان تقریبی مطالعه: 5 دقیقه

ابوالقاسم کاشانی

اَبوالْقاسِمِ كاشانی، جمال‌الدین عبدالله بن علی بن محمد كاشانی (د بعد از 724 ق / 1324 م)، از مورخان معروف و برجستۀ اواخر سده 7 و اوایل سدۀ 8 ق و از خاندان مشهور و هنرمند ابوطاهر (ﻫ‍ م). شهرت ابوالقاسم كاشانی بیشتر از آن‌ روست كه وی خود را مؤلف اصلی كتاب مشهور جامع التواریخ اثر رشیدالدین فضل‌الله خوانده است، اما تحقیقات بیشتر نشان می‌دهد كه او فقط از جملۀ دستیاران متعدد خواجه رشیدالدین در تألیف این كتاب بوده است (نك‍ : دنبالۀ مقاله). از آنجا كه ابوالقاسم كاشانی در مقدمۀ كتاب عرایس الجواهر از خود با لقب «المورخ الحاسب» یاد كرده، می‌توان حدس زد كه او احتمالاً افزون بر تاریخ‌نگاری در دستگاه دیوانی ایلخانان، در امور محاسبات هم مشاغلی برعهده داشته است (استوری، 2 / 474). به گفتۀ استوری، كاشانی همانند بیشتر ساكنان كاشان بر مذهب تشیع بوده است (همانجا). اگر این احتمال صحیح باشد، شاید بتوان آن را یكی از علل اصلی دشمنی وی با رشیدالدین دانست.
ابوالقاسم كاشانی از خاندانی هنرمند برخاست. پدران او و نیز برادرانش همگی پیشۀ كاشی‌گری و كاشی‌پزی داشته و در این هنر از استادان نامور بوده‌اند، برخی از آثار بازمانده از آنان بیانگر مهارت و زبردستی و ذوق هنری این افراد است، اما خود ابوالقاسم، به‌رغم برادرش یوسف بن علی كه به كاشی‌گری دست یازید، بدان حرفه نپرداخت و وارد مشاغل دیوانی شد (صفا، 3 / 1231). از حوادث زندگی كاشانی جز پاره‌ای نكات كوتاه كه از آثار و نوشته‌های خود وی یا دیگران حاصل می‌شود، اطلاعات مبسوطی در دست نیست. مسلم آن است كه او از دستیاران رشیدالدین بوده و در تنظیم بخش ایلخانان از جامع‌التواریخ با او همكاری كرده است. از اشارۀ هندوشاه نخجوانی (ص 325) برمی‌آید كه وی در 724 ق / 1324 م زنده بوده است، اما دربارۀ تاریخ دقیق درگذشت او كه بغدادی (2 / 149) آن را در 736 ق ضبط كرده، قرینه‌ای در منابع كهن‌تر به دست نمی‌آید (قس: حاجی خلیفه، 2 / 951، كه این رقم را به خطا 836 ق ضبط كرده است).
ادعای ابوالقاسم كاشانی مبنی بر آنكه جامع‌التواریخ رشیدی اثر اوست، بحثهای فراوانی را برانگیخته است. وی در تاریخ اولجایتو حداقل دوبار از این موضوع یاد كرده است، از جمله در ضمن بیان حوادث سال 706 ق یادآورده شده كه روز دهم شوال این سال خواجه رشیدالدین فضل‌الله، كتاب جامع‌التواریخ را كه تألیف اوست، به دست «جهودان مردود» به پادشاه تقدیم كرد و چیزی از هدایا و انعامی كه دریافت كرد، به مؤلف واقعی نداد (ص 54-55). بی‌شك در صحت این ادعا باید تردید كرد و حتی در رد آن دلیلهایی در گفته‌های خود وی می‌توان پیدا كرد، ازجمله آنكه وی در صفحات پایانی همین اثر یادآور شده كه فقط ذیل جامع‌التواریخ را او نگاشته است (ص 240-241). نكتۀ دیگر در رد ادعای كاشانی آنكه رشیدالدین در زمان حیاتش تألیفات خود را در نسخه‌های فراوان می‌نویسانید و به اطراف می‌فرستاد و بر مساجد و كتابخانه‌ها وقف می‌كرد و بعید است كه با چنین وضعی، او آثار دیگران را اینگونه به نام خود قلمداد كرده باشد. دلیل دیگر تفاوت سبك نگارش و روش انشائی آثار ابوالقاسم كاشانی با جامع‌التوارخ است (نفیسی، 2 / 734). با اینهمه بلوشه، كاشانی را در ادعای خود محق دانسته، اما قزوینی نظر او را مردود شمرده است (نك‍ : قزوینی، 3 / 127). مسلماً رشیدالدین برای تنظیم بخشهای اثر عظیم خود از مورخان و محققان مختلف ایرانی، عرب و چینی یاری جسته است. بارتولد نیز افزوده است كه ابوالقاسم كاشانی قطعاً در گردآوری اسناد و مدارك از دستیاران رشیدالدین بوده است (ص 129)، اما وی پس از قتل خواجه در 718 ق، حقوق ولی نعمت خود را زیر پا نهاد و علناً مدعی تألیف همۀ جامع‌التواریخ گردید.

آثـار

1. زبدة‌التواریخ. این كتاب تاریخی عمومی است، شامل وقایع سال به سال از آدم (ع) تا 656 ق / 1258 م كه بغداد به دست هلاگوخان گشوده شد. زبدة‌التواریخ حاوی یك مقدمه و دو قسم است: قسم اول مشتمل بر احوال پادشاهان پیش از اسلام ایران از پیشدادیان تا ساسانیان و قسم دوم از پیامبر (ص) تا فتح بغداد. مؤلف، این كتاب را در عهد سلطان محمد خدابنده پدید آورده است. وی در این كتاب در حقیقت به تلخیص آثار مهم تاریخی پیش ازخود پرداخته و تقریباً به استنساخ آنها مبادرت ورزیده و فقط نام خود را بر آن الحاق نموده است (استوری، 2 / 475). قزوینی (3 / 125-127) به هنگامی كه هنوز نسخۀ خطی مستقلی از این اثر به دست نیامده بود، در انتساب چنین كتابی به كاشانی تردید روا داشته بود، اما اكنون 6 نسخه از این كتاب به دست آمده و بخش فاطمیان و نزاریان آن مستقلاً به كوشش محمد تقی دانش‌پژوه در 1366 ش به چاپ رسیده است. 
2. عرایس الجواهر و نفایس الاطایب (نك‍ : ﻫ د، ابوطاهر، خاندان).
3. تاریخ اولجایتو. این كتاب تاریخ دوران پادشاهی سلطان محمد خدابنده است و ظاهراً مؤلف از 703 ق به بعد به نگارش آن پرداخته است (نك‍ : ص 10). از اشاره‌ای كه به حوادث سال 718 ق در آن شده، استنباط می‌شود كه مؤلف نگارش این اثر را در این سال، یا اندكی پس از آن به پایان رسانده است. مطالب آن به صورت وقایع‌نگاری روزانه است نثر آن برخلاف كتابهای تاریخی مشهورآن‌عصر چون جهانگشای جوینی و تاریخ وصاف، ساده و بی‌تكلف است. مؤلف این كتاب را به 3 قسمت مقدمه، مقاله و خاتمه تقسیم كرده و جز در چند قسمت، سرفصل دیگری برای آن معین نكرده است. از تاریخ اولجایتو دو نسخۀ خطی برجای مانده كه هر دو در خارج ایران است. بخشهایی از آن را نخستین‌بار ادگاربلوشه به ضمیمۀ جامع‌التواریخ رشیدی منتشر كرده است. متن كامل آن به اهتمام مهین همبلی در تهران به طبع رسیده است.

مآخذ

 ابوالقاسم كاشانی، تاریخ اولجایتو، به كوشش مهین همبلی، تهران، 1348 ش؛ استوری، چ. آ. ، ادبیات فارسی، ترجمۀ یحیی آرین‌پور و دیگران، تهران، 1362 ش؛ بارتولد، و. ، تركستان‌نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛ بغدادی، هدیه؛ حاجی خلیفه، كشف؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات، تهران، 1366 ش؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1349 ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344 ش؛ هندوشاه نخجوانی، تجارب السلف، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1357 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.